گشتوگذار خادمانهام در قطعهی 10 - دور آبنمای غربی صحن جامع - تقریباً به روبهروی بست شیخ بهاء رسیده بود که آقای زائر عزیزی با ادب تمام پرسید: «ببخشید! دستشویی کجا میتونه باشه؟»
ناگهان حس ویراستاریام گل کرد. توی دلم شروع کردم به بدوبیراه گفتن که: «آخه «کجا میتونه باشه» یعنی چی؟ خُب راحت بگو کجاست.»
نزدیک بود جواب بدهم: «جای خاصی نمیتونه باشه!» ولی حرفم را قورت دادم و مؤدبانه راهنماییاش کردم.
موضوعات مرتبط:
برچسبها: خاطرات خدمت